دلسپرده

کاسه صبر موجود است ...شیکّ و نشکن

دلسپرده

کاسه صبر موجود است ...شیکّ و نشکن

دلسپرده

کسی که بی قرار شود و عاشق خدا شود خدا برای خودش انتخاب می کند و پر...

کلمات کلیدی

۱۵ مطلب با موضوع «شهدا» ثبت شده است

‍ 🌹  🖊برای #شهیـد شدن باید #شهـادت

را آرزو ڪرد.. من خودم بہ این یقین

رسیده وبا اطمینان مےگویم :

🖊هرڪس‌ شهید شده ،  خواستہ کہ شهید بشود... 🌹


شهید محمودرضا_بیضایی

شهادت یعنی:مجاهدت تمام‌عیار



  • دلسپرده

💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃

خــاطــــراتــ‌شــــهــــدا


عاشقانه_فرزندان_شهدا


شهید محمود رضا بیضایی قبل از ازدواجش همیشه دوست داشت که در آینده دختری داشته باشه و اسمشو بذاره کوثر..

بعد ازدواجش هم خدا بهش دختری داد و اسمشو کوثر گذاشت.

شب یکی از عملیات ها بهش گفتند که امکان تماس با خانواده هست نمیخوای صدای کوثر کوچولوت رو بشنوی؟؟؟

گفت: از کوثرم گــــــــــذشتم....☺️😔


شهادت یعنی: مجاهدت تمام‌عیار

  • دلسپرده

  • دلسپرده
آیاوقت آن نرسیده که وجود سراپا گناه خود را با آب توبه بشویی و دیگر فریب شیطان را نخوری ؟
 آیا بس نیست غافل بودن و سر در لاک فرو بردن؟
لحظه ای اطراف خود را بنگر؛ درهای سقوط، اضطراب و نگرانی‌ها را تماشا کن!
آیا وقت (آن) نیست که خود را از منجلاب فساد و تباهی بیرون بیاوری و خود را به ساحل نجات و نور برسانی ؟
آیا وقت آن نرسیده که دیو شهوت را در نطفه خفه کنی؟
آیا وقت آن نرسیده که با آب توبه قلب سیاه خود را بشویی؟
آیا وقت آن نرسیده که قلب خود را با یاد خدا خاشع کنی؟
ای شهرتها.ای منصب ها، ای نفس!

مرا به حال خود(بگذارید) مرا رها (کنید)!!
  • دلسپرده

🗣گفت: راستی جبهه چطور بود؟* 

گفتم : تا منظورت چه باشد .

گفت: مثل حالا رقابت بود؟ 

گفتم : آری.

گفت : در چی؟ 

گفتم :در خواندن نماز شب.

گفت: حسادت بود؟ 

گفتم: آری.

گفت: در چی؟ 

گفتم: در توفیق شهادت.

گفت: جرزنی بود؟ 

گفتم: آری.

گفت: برا چی؟ 

گفتم: برای شرڪت در عملیات .

گفت: بخور بخور بود؟

گفتم: آری .

گفت: چی میخوردید؟ 

گفتم: تیر و ترڪش 

گفت: پنهان ڪاری بود ؟

گفتم: آری .

گفت: در چی ؟ 

گفتم: نصف شب واڪس زدن ڪفش بچه ها .

گفت: دعوا سر پست هم بود؟

گفتم: آری .

گفت: چه پستی؟؟ 

گفتم: پست نگهبانی سنگر ڪمین .

گفت: آوازم می خوندید؟ 🎙

گفتم: آری .

گفت: چه آوازی؟ 

گفتم:شبهای جمعه دعای ڪمیل .

گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ 🌫

گفتم: آری .

گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ 

گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب 

گفت: استخر هم می رفتید؟ 

گفتم: آری ...

گفت: ڪجا؟ 

گفتم: اروند، ڪانال ماهی ، مجنون .

گفت: سونا خشڪ هم داشتید ؟ 

گفتم: آری .

گفت: ڪجا؟ 

گفتم:تابستون سنگرهای ڪمین ،شلمچه، فڪه ،طلائیه.

گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ 

گفتم: آری 

گفت: ڪی براتون برمی داشت؟

گفتم: تڪ تیرانداز دشمن با تیر قناصه .

گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟

 گفتم: آری 

خندید و گفت: با چی؟

گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان


سڪوت ڪرد و چیزی نگفت!!!



  • دلسپرده