دلسپرده

کاسه صبر موجود است ...شیکّ و نشکن

دلسپرده

کاسه صبر موجود است ...شیکّ و نشکن

دلسپرده

کسی که بی قرار شود و عاشق خدا شود خدا برای خودش انتخاب می کند و پر...

کلمات کلیدی

۸ مطلب با موضوع «بخوانید» ثبت شده است

فردی به دکتر مراجعه کرده بود

حین معاینه، یک بازرس از راه رسید و از دکتر خواست مدارک نظام‌پزشکی‌اش را ارائه دهد 


دکتر، بازرس را کناری کشید و پولی دست بازرس داد و گفت: 

من پزشک واقعی نیستم! شما این پول رو بگیر بی‌خیال شو! 


بازرس پول رو گرفت و از در مطب خارج شد


مریض یقه بازرس رو گرفت و به او اعتراض کرد

بازرس گفت آخه من هم بازرس نیستم و فقط برای اخاذی اومده بودم! ولی تو که مریضی، می‌تونی از دکتر قلابی شکایت کنی! 


مریض لبخند تلخی زد و گفت:

اتفاقاً من هم مریض نیستم.

اومدم چند روز استراحت استعلاجی بگیرم تا نرم محل کارم.





  • دلسپرده



فیلسوفی لطیفه‌ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند. 


بعد از چندلحظه او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند. 


او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید. 


او لبخندی زد و گفت: وقتی نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید...!؟؟ 


گذشته را فراموش کنید و با آن آینده را بسازید به جای افسوس خوردن!



  • دلسپرده



هر گاه عیبی در من دیدی،به خودم خبر بده نه کسی دیگری...

چون تغییر آن دست من است!!!


کار اولت باعث پیشرفت و بهبودم میشود اما گزینه دوم غیبت است و مرا در تاریکی نگه میدارد...


چرا موقعی که چیز منفی در کسی می بینیم، جز خودش همه را خبر میدهیم؟؟؟

 

جمله ای که در یک هتل نوشته بود، شگفت زده ام کرد :

"اگر سبب رضایتت شدیم از ما سخن بگو و گرنه با خود ما بگو"

بر خود تطبیقش دهیم تا غیبت از میانمان از بین برود!!!


نصیحت کن اما رسوا نکن!!!

سرزنش کن اما جریحه دار نکن!!!


🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸



  • دلسپرده



*دزدی*


فقط بالا رفتن از دیوار مردم نیست


▫️ وقتی پزشڪی برای «نفع رساندن» به همڪار و رفیق رادیولوژیست خود، بیمار بی خبر از همه جا را به او حواله میڪند

این دزدی است


▫️ وقتی راننده تاڪسی مسافر شهرستانی ناآشنا را در شهر دور خودش می چرخاند و دو برابر ڪرایه میگیرد

این دزدی است


▫️ وقتی تعمیرڪار ماشین با دست های چرب و چیلی و در حالیڪه عرق پیشانی اش را پاک میڪند، برای تعویض یک پیچ از شما دویست هزارتومان میگیرد شما نمیدانید و تشڪر هم میڪنید، ولی خودش میداند

حق العمل اش پنج هزار تومان است

این دزدی است.


▫️ وقتی ڪارمند مملڪت به جای ڪار ڪردن وقت اش را صرف دیدن فیلم و دانلود موسیقی میڪند

این دزدی است


▫️ دزدی فقط جیب بری توی اتوبوس نیست

دزدها هم همیشه روی دست شان خالڪوبی ندارند و ڪاپشن خلبانی نمی پوشند

دزدها میتوانند بوی خوش ادڪلن بدهند

ساعت گرانقیمت ببندند

میتوانند لباس مارک دار بپوشند

اما وقت و عمر مردم را بدزدند


▫️ وقتی مسئولی به جای حل ڪردن مشڪل مردم مدام وعده میدهد، اعتماد آنها را می دزدد

این دزدیست


▫️ وقتی استاد دانشگاه بدون مطالعه سر ڪلاس حاضر میشود و برای پر ڪردن وقت ڪلاس از دانشجوها میخواهد یڪی یڪی بیایند و «ڪنفرانس»! بدهند

این دزدی است


▫️ وقتی ڪارخانه داری به جای لیمو

اسید سیتریک می ریزد توی شیشه

و به اسم آبلمیوی خالص به خلق الله میفروشد

این دزدی است


▫️ وقتی مامور بهداشتی اینها را می بیند و صورتش را آنطرف میڪند

این دزدی است


▫️وقتی ڪه عده ای بنام لیدر اندیشه فریب مردم میدهند و با لابی گری و معامله پشت پرده، مهره موردنظرشان را برای منافع خودشان بر مردم قالب میڪنند.

این دزدیست


▫️وقتی مسئولان *گندم* نشان مردم میدهند اما *جـــو* به آنان میفروشند.

این دزدیست


▫️دزدهای تابلودار

دزدهایی ڪه دست و پایشان را خالڪوبی میڪنند

به مراتب از دزدهای ڪت و شلوار پوش و ادڪلن زده شریف ترند


▫️دزدی یعنی

دست بردن در اسناد و مدارک اداری

رشوه گیری از ارباب رجوع، دزدی یعنی به وسیله ی ڪسی به مقامی رسیدن و حق دیگران ضایع ڪردن دزدیست.


دزدی نڪنیم تا مملڪتمان اصلاح شود

احساس مسولیت و وجدان داشته باشیم

 و بدانیم ڪه چوب خدا صدا ندارد...

  • دلسپرده



سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.

اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم

اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!

نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!

اما خبری از پول نبود… 

به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!

گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!


گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت

و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت 


حالا خدای من

من مسیر زندگیم رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم

اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام

فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت 


خدایا ما رو می رسونی؟

 یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟



  • دلسپرده


کوفی عنان: با دیدنش همه را فراموش کردم

کوفی‌عنان، دبیر کل سازمان ملل متحد بود. هنگام خروج از تهران و در پاویون فرودگاه گفته است:

در دوران نوجوانی که بوده‌ام در مورد شخصیت‌های کاریزما مطاله می‌کردم و همیشه این سئوال برای من مطرح بود که اگر زمانی من روبه‌روی یک شخصیت کاریزما قرار گیرم چه عکس‌العملی خواهم داشت. وی افزود: کسانی که مرا به سازمان ملل آوردند، شخصیت‌های برجستة دنیا بودند و من به آن‌ها علاقه‌مند بودم و هر کدام مثل ژاک شیراک، برای من امتیازاتی داشتند. من به شدت تحت تأثیر ژاک شیراک بودم. طوری‌که وقتی ایشان صحبت می‌کرد بدون مکث حرف‌هایی صریح می‌زد. «گورباچف» و «هلموت کهل» هم همین‌طور بودند. این‌ها کسانی بودند که نیاز به مکث نداشتند. من این‌ها را دوست داشتم.

در ملاقات با (حضرت آیت‌الله العظمی) خامنه‌ای احساس کردم که کسی را مثل او ندیده‌ام. شخصیت معنوی ایشان چنان مرا گرفت که از خود پرسیدم چرا شخصیتی مثل من دبیر کل سازمان ملل باشد و از معنویات چیزی نداشته باشد! با دیدن آقای خامنه‌ای هم آن شخصیت‌هایی که مرا جلب کرده بودند فراموش کردم و تحت تأثیر شخصیت معنوی ایشان قرار گرفتم. من شخصیت‌های معنوی در دنیا زیاد دیده بودم، ولی هیچ‌یک، از مسائل سیاسی اطلاع نداشتند. با دیدن آقای خامنه‌ای قداست آن شخصیت‌های سیاسی از ذهن من پاک شد. من تعجب می‌کنم ایران با چنین شخصیتی چرا در بعضی جا‌ها می‌لنگد. بعید می‌دانم به سازمان ملل هم بروم شخصیت ایشان از ذهن من پاک شود.

  • دلسپرده

هیچ لذتى بالاتر از آن نیست

که با کسى آشنا شوى 

که دنیا را مانند تو می‌بیند، 

گویى درمی‌یابى که

 «دیوانه نبوده‌ای»





  • دلسپرده


مقایسه نرخ درآمد و خرج در زمان شاه و بعد از انقلاب*❓❓❓❗❗


آیا میدانید زمان شاه با توجه به قدرت خرید و پایین بودن سطح درامدها کالاها بمراتب گرانتر از بعدازانقلاب بود ؟ 


علت اینکه جوانانیکه زمان شاه راندیده‌اند گمان میکنند ارزانی بوده اینستکه قدیمیها نرخهای زمان شاه را برای جوانان بیان میکنند ولی از درامدهای آنزمان صحبت نمیکنند تا جوانان با مقایسه‌ی اینزمان با زمان شاه با یک محاسبه‌ی ساده متوجه شوند که چه زمانی قدرت خرید مردم بالاتر بوده‌است


حالا جهت اطلاع جوانان به چند نمونه اشاره میکنم:


سال ۴۹ که  پیکان ۱۸ هزارتومان بود حقوق یک کارمند که درماه ۲۰۰ تک تومانی یعنی دو هزار ریال بود اگر میخواست پیکان بخرد بایدحقوق ۹۰ ماه یعنی ۷ سال و نیمش را پرداخت میکرد و یا یک معلم که حقوقش ۵۰۰ تک تومانی بود باید حقوق ۳۶ ماهش رابابت خرید  پیکان که نه کولر داشت نه هیدرولیک بود و نه ترمزش ضد قفل بود پرداخت میکرد درحالیکه اگر کارمندیکه امروزه حقوقش حداقل ۱ و نیم  میلیون تومان باشد بخواهد  پراید بخرد با پرداخت ۱۳ ماه ونیم  حقوقش صاحب  پراید میشود .

سال ۱۳۵۰  دلار آزاد  امریکا ۱۰۵ ریال فروخته میشد کارمندیکه حقوق ماهیانه‌اش  ۲۰۰ تک تومانی بود میتوانست با حقوقش تقریباً ۲۰ دلار بخرد درحالیکه کارمندی که امروزه حداقل ۱ و نیم  میلیون تومان در ماه حقوق میگیرد میتواند با حقوقش ۴۰۰دلار خریداری کند . در همان سالِ ۵۰ دستمزد روزانه‌ی یک کارگر در شهری مثل فردوس در خراسان جنوبی ۲۵ تا ۳۰ ریال بود یعنی یک کارگر سه روز و نیم که  کار میکرد میتوانست یک دلار بخرد درحالیکه امروزه که مزد کارگر در همین فردوس بین ۳۵ تا ۴۰ هزارتومانست یک کارگر با مزد روزانه‌اش قادرست ۱۰ دلار خریداری کند.

زمان شاه یک حلب ۴ و نیم کیلویی روغن نباتی ۲۹ تک تومانی قیمت داشت و کارگری که مزد روزانه اش درسال ۵۴ ۶۰ ریال بود تقریبا مزد ۵ روزش را میبایست بابت یک حلب روغن ۴ و نیم کیلویی پرداخت میکرد درحالیکه امروزه که همان روغن ۲۳ هزار تومان فروخته میشود یک کارگر با کمتر از مزد یکروزش یک حلب روغن میخرد و با مزد ۵ روزش قادرست ۷ و نیم حلب روغن خریداری کند .

سال ۵۴ مرغ منجمد کیلویی ۱۰۵ ریال فروخته میشد و مزد کارگر در همین فردوس ۶۰ تا ۷۰ ریال بود یعنی اگر یک کارگر تمام مزد روزش را میپرداخت نهایتاً ۶۷۰ گرم مرغ خریداری میکرد در حالیکه امروزه یک کارگر با مزد روزانه‌اش حداقل ۵ کیلو مرغ میخرد.

سال ۵۴ قیمت یک موتور یاماها ۱۰۰ خارجی ۵۶۰۰ تومان بود و کارمندی که حقوقش ۵۰۰ تک تومانی بود میخواست  موتور بخرد میبایست تقریبا حقوق یکسالش را پرداخت میکرد و اگر یک کارگر با مزد ۶ تک تومانیش میخواست موتور بخرد میبایست مزد۹۳۴  روز یعنی ۲ سال و نیمش را پرداخت میکرد درحالیکه امروزه یک کارمند با یک ماه و نیم  حقوق ۲ میلیونیش و یا یک کارگر با مزد ۹۰ روزش یعنی کمتر از یک دهم زمان شاه صاحب یکدستگاه موتور سیکلت شود.نان سنگک درزمان شاه ۵ ریال بود و کارگری که در روز ۶ تک تومانی مزد میگرفت میتوانست ۱۲  نان سنگک بخرد ولی امروزه یک کارگر بامزد ۳۵ هزارتومانیش قادرست  ۵۴ عدد نان سنگک بخرد.

در طول ۵۲ سال حکومت پهلوی  کل شهر فردوس ۳۲۰ شماره تلفن هندلیِ غیر خودکارداشت و بجز دوبخش سرایان و بشرویه که هرکدام ۳ یا ۴ خط تلفن هندلی داشتند غیر از یک روستا که فقط یک خط تلفن هندلی داشت هیچ روستای دیگری  تلفن نداشت  و در کل روستاهای استان خراسانِ بزرگ فقط ۳۱ روستا دارای یک خط تلفن برای تماس عموم بودند در حالیکه از ابتدای انقلاب تا سال ۶۴ یعنی در عرض ۶ سال همین فردوس به برکت انقلاب اسلامی دارای ۲ هزار شماره تلفن خودکار گردید و در سال ۷۴ بالغ بر۹۵ درصد روستاهای فردوس دارای تلفن خودکار خانگی شدند. کل شهر مشهد در۵۲ سال حکومت  پهلوی  ۴۱۰۰۰ شماره تلفن داشت  که درسال ۷۴ یعنی در عرض ۱۶ سال ۱۹۴۰۰۰ شماره‌ی جدید بمردم واگذار شد .درزمان شاه از برق سراسری و آب لوله کشی و راه آسفالته در روستاها خبری نبود .درزمان شاه کل ایران فقط یک شبکه‌ی تلویزیونی داشت که آنهم ساعت ۴ بعد از ظهر روشن و ۱۱ و نیم شب خاموش میشد.درزمان شاه دانشگاه فقط در مراکز استانها بود و در هیچ شهر کوچکی دانشگاه وجود نداشت.درزمان شاه اگر رژیم می فهمید فکر اختراع و نو آوری در سر جوانی وجود دارد سر به نیست میشد و دختران حق نداشتند با حجاب وارد مدارس شوند و خیلی از دختران بهمین دلیل از تحصیل محروم گردیدند .زمان شاه امریکا بقدری بر ایران تسلط داشت که مادر شاه در خاطراتش میگوید:

روزی پسرم محمدرضا بمن گفت که مرده‌شور این سلطنت را ببرد که امریکاییها هواپیماهای جنگی ما را برده‌اند ویتنام و از من که شاه مملکت هستم اجازه هم نگرفته‌اند. و یا زمانی که شاه میخواست نخست وزیرش علی امینی  را  عوض کند ۴۵ روز در امریکا اقامت گرد تا بتواند اجازه تعویض نخست وزیرش‌ را از آمریکا بگیرد .

  • دلسپرده