دلسپرده

کاسه صبر موجود است ...شیکّ و نشکن

دلسپرده

کاسه صبر موجود است ...شیکّ و نشکن

دلسپرده

کسی که بی قرار شود و عاشق خدا شود خدا برای خودش انتخاب می کند و پر...

کلمات کلیدی

۵۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است


بعضی آدمها دنیارو زیبامیکنند

آدمایی که هروقت ازشون بپرسی چطوری؟

میگن با تو حاااالم عاااالیه!!!

وقتی بهشون زنگ میزنی وبیدارشون میکنی !

میگن بیداربودم !

یا میگن خوب شد زنگ زدی...

وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین غذا میخوره راهشون روکج میکنن که اون نپره...

اگه یخم بزنن،دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون...

آدم هایی که با صد تا غصه تو دلشون بازم صبورانه پای درد دلات می شینن !

همینها هستند که دنیارا جای بهتری میکنند

آدمهایی وقتی تصادفی چشم در چشمشان میشوی، فقط لبخند میزنند  

دوستهایی که بدون مناسبت کادو میخرند و میگویند این شال پشت ویترین انگارمال توبود...

یا گاهی دفتر یادداشتی، کتابی...

آدمهایی که از سرچهارراه، نرگس نوبرانه میخرندو باگل میروند خانه,

آدمهای پیامکهای آخرشب،

که یادشان نمیرودگاهی قبل ازخواب؛

به دوستانشان یادآوری کنندکه چه عزیزند...

آدمهای پیامکهای پُرمهر بی بهانه،

حتی اگربا آنها بدخلقی و بیحوصلگی کرده باشی...

کسانیکه غم هیچکس راتاب نمیاورند و تو رابه خاطرخودت میخواهند.

آدم هایى که پیششان میتوانى لبریز از خودت باشى

زندگیتون پر از این

آدم های امن قشنگ

*************

منبع:نامعلوم


قرض گرفته شده از وبلاگ یکی از دوستان:)

  • دلسپرده

من ۸۰ میلیون ایرانی رو


...  به چالش دخالت نکردن در زندگی یکدیگر دعوت میکنم...


تمام .

  • دلسپرده



در روزگار حاشیه، در متنِ خوابِ خود
حس می‌کنم سوالِ تو را در جوابِ خود

دودِ چراغ خورده‌ام از هولِ حیله‌ها
پائین کشیده‌اند مرا با فتیله‌ها

از پلکِ کج، «ستاره‌ی داوود» می‌چکد
خونِ خداست، از لبِ تِلمود میچکد

در غار و گورِ قحطی و قانون رسیده‌ایم
چون بارِ کج، به «تپّه‌ی صهیون» رسیده‌ایم

«تورات»، مسخِ پنجه‌ی «اوراد» می‌شود
«موسی» اسیر جادوی «موساد» می‌شود

میراث‌خوار قافله‌ای رنج‌دیده‌ام
جُغدی که سلطه یافته بر گنج دیده‌ام

از شطِّ رنج، دامنِ اندیشه می‌کشند
اینجا برای مات شدن، شیشه می‌کشند

دارم از این پیاز و عدس، سیر می‌شوم
گیرم نیامد آدم و «جن‌گیر» می‌شوم!

عمری اگر که مدحِ خِرَد چیدم از خِرَد
مایوسم از اشاره و نومیدم از خِرَد

رفتیم چون ذغال، به فیضِ زبانه‌ها
از موشخانه‌ها به فراموشخانه‌ها

***

شاعر، اگر سپاهِ ابابیل می‌گذاشت
بُت در صفِ نمازِ تو زنبیل می‌گذاشت

شاعر، یقین بیار به دینِ حباب‌ها
در روزگارِ حاشیه در متنِ خواب‌ها

***

می‌آیم از کنایه به سمتی که نام نیست
جایی که دوست هست و حلال و حرام نیست

جایی که زوزه میرَمَد از چشم گرگ‌ها
جایی کنار قصه‌ی مادربزرگ‌ها

جایی که خاک و ریشه، بدون درخت نیست
تشخیص آه از نفسِ سنگ، سخت نیست

جایی که زخمِ لب‌گزه‌ها خوب می‌شود
جایی که صبر، روزی ایّوب می‌شود

جایی که تازیانه به عیسی نمی‌زنند
زخم زبان به مریم عذرا نمی‌زنند

جایی که نوح از پسرش دست می‌کشد
جایی که نیست، در نظرم هست می‌کشد

***
تاریخ، پابرهنه به دنبال کربلاست
تاریخ، سرشکسته‌ی گودال کربلاست


"احمد بابایی"


  • دلسپرده


🌷 از کسى که تو را بى جهت مدح و ستایش مى‌کند، پرهیز کن؛ زیرا زود باشد که بى‌جهت نیز [توسط او ]بى‌حرمت و آبرو شوى.


🦋 #امیرالمومنین_ع


📚 میزان‌الحکمه، ج ۱۰، ص ۴۴۱




  • دلسپرده


بی رنـگ رُخـ‌♡ـت زَمـانه زِنـدان مَنـَست....

#مولانا


  • دلسپرده



هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای!

من در میان جمع و دلم جای دیگر است


#سعدی


  • دلسپرده


دلتـنگ توام جانا هردم که روم جـایی
با خود به سفر بردم یاد تو و تنـهایی... 


#مولانا

  • دلسپرده

👌چرا سوره توحید را اخلاص میگویند؟



چون این سوره تنها و خالص ، سخن از الله میگوید. نه حرفی از بهشت دارد و نه جهنم ، نه پیامبران و نه ائمه و نه هیچ جیز دیگر ، خالص خالص معرفی الله است.

چه جالب اینکه این سوره را شناسنامه الله میگویند ، و جالب تر اینکه الله به عدد ابجد ۶۶ است و تعداد حروف این سوره هم شصت و شش حرف میباشد.

وجالبتر اینکه 66 بار یا الله گفتن بعد از هرفریضه واجب جهت برآورده شدن حاجات بسیار مجرب است.



  • دلسپرده



دوباره پرشده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت،چقدر امشب پریشانم

کنارت چای می نوشم به قدر یک غزل خواندن
به قدری که نفس تازه کنم خیلی نمی مانم

کتاب کهنه ای هستم پر از اندوه یا شاید
درختی خسته در اعماق جنگل های گیلانم

رها بی شیله پیله روستایی سادهءساده
دوبیتی های "باباطاهرم" عریان عریانم

شبی می خواستم شعری بگویم ناگهان در باد
صدای حملهء چنگیز خان آمد... نمی دانم _

چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون دیدم
درآتش خانه ام می سوخت گفتم آه ... دیوانم

چنان باخاک یکسان کرد از تبریز تا بم را
زمان لرزید از بالای میز افتاد لیوانم...

فراوان داغ‌دیدن‌ها، به مسلخ سر بریدن‌ها
حجاب از سر کشیدن‌ها، از این غم‌ها فراوانم

شمال و درد "کوچک‌خان"، جنوب و زخم "دلواری"
به سینه داغدار کشتهء حمام کاشانم

سکوت من پر از فریاد، یعنی جامع اضداد
منم من اخم سعدآباد و لبخند جمارانم

من آن خاکم، که همواره در اوج آسمان هستم
پر از "عباس بابایی"، پر از "عباس دورانم"

گرفته شعله با خون جوانانم حنابندان
که تهران‌تر شود تهران، من آبادان ویرانم

صلاة ظهر تابستان، من و بوشهر و خوزستان
تورا لب تشنه‌ایم از جان، کمی باران بنوشانم

سراغت را من از عیسی گرفتم، باز کن در را
منم من "روزبه" اما، پس از این با تو "سلمانم"

شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد
از آن وقتی که خاک پای سلطان خراسانم

اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می گویم
که من یک شاعر درباری ام، مداح سلطانم


سید حمیدرضا برقعی

  • دلسپرده

هیچ لذتى بالاتر از آن نیست

که با کسى آشنا شوى 

که دنیا را مانند تو می‌بیند، 

گویى درمی‌یابى که

 «دیوانه نبوده‌ای»





  • دلسپرده